سه شنبه سی و یکم دسامبر

خلاصه ای از دو نوشته یازده سال پیش را در زیر می بینیم:

 (23 دسامبر 2008) یکی از تفاوت های مهمی که عید نوروز خودمان با جشن کریسمس اینجا دارد اینست که اولی آغاز بهار را نوید میدهد و دومی شروع زمستان را. ما ایرانیان با آمدن نوروز، آب و هوای خوب، سرسبزی طبیعت، زندگانی تازه درخت و گیاه ووو را جشن میگیریم. غربی ها هم برای کریسمس یک چیزهائی ارائه میدهند! یکی از بزرگترین خصوصیات این جشن وجود برف است . البته اگر برف هم نبارد خیلی وقتها به برف مصنوعی پناه می برند تا بچه ها بتوانند کمی "مزه آنرا لمس کنند"! برای همین هم هست که پاپا نوئل ساکن قطب شمال است .

(14 دسامبر 2008) درست یک هفته پیش بود که مطالبی راجع به مهمانی های پات لاکی نوشتم . حالا میخواهم در باره "کیسه سگ" صحبت کنم! لابد می پرسید این دیگر چه جانوری است، بله؟ عرض شود که سالها پیش اینجا رسم براین بود که بعضی ها پس از غذا خوردن در رستوران یواشکی از گارسون میخواستند که ته مانده غذا را در یک doggie bag  گذاشته بدهد آنها ببرند منزل برای سگشان! حالا ما کار نداریم که آن ته مانده را سگ میخورد یا آدم، مهم این بود که خوراکی اسراف نمیشد. خوشبختانه کم کم همه به این ترفند عادت کردند و کار بجائی رسیده که مدتهاست این عمل اصلا مد شده و اکثر مردم اگر غذایشان ته مانده دارد با سری افراشته آنرا با خود بمنزل میبرند، آنهم در جعبه های مقوائی یا پلاستیکی. نه از کیسه و پاکت خبری است و نه از سگ!


یکشنبه بیست و نهم دسامبر

خلاصه ای از دو نوشته یازده سال پیش را در زیر می بینیم:

(12 دسامبر 2008) یکی از مراسم برجسته عید کریسمس همانا تزئین کردن درخت است که اهمیت آن به سفره هفت سین خودمان میرسد. درخت مورد استفاده از نوع کاج و صنوبر و نظائر آن میباشد که با رشته لامپهای کوچک چراغانی شده و نیز دیگر انواع زرق و برق های تزئینی بآن آویخته میشود و در یک جائی در اطاق نشیمن قرار میگیرد. البته این نوع سنتی اش بود. در سالهای اخیر خیلی ها بجای درخت تازه از انواع مصنوعی آن استفاده میکنند که میتواند خیلی بزرگ باشد یا خیلی کوچک و رومیزی. اینها را معمولا برای استفاده در سالهای بعد نگاه میدارند
آنچه به همان اندازه درخت تزئین شده اهمیت دارد چیزهائی است که زیر درخت میگذارند و اینها عبارتند از هدایائی که باید روز موعود رد و بدل شود. نه تنها کودکان عیدی میگیرند بلکه اعضای دیگر خانواده هم به یکدیگر عیدی میدهند. همه اینها از روزها قبل زیر درخت انباشته میشوند تا اینکه آن روز فرا رسد و همگی دور هم جمع شوند و کادو ها را باز کنند

(17 دسامبر 2008) اولا باید گفت که در اینجا پیش از جشن کریسمس و سال نو مسیحی خانه تکانی به معنای ایرانی آن باب نیست . البته حتما خانواده ها طبق معمول خانه را تمیز و قشنگ میکنند ولی من آنرا جزو مراسم نمیدانم! در عوض میشود این روز ها و هفته های آخر سال را فصل بذل و بخشش دانست چون مردم سعی میکنند به طرق مختلف بدیگران کمک کنند . یک نوع آن که در سطح پائین تر است عبارت است از راست و ریس کردن "خرت و پرتهای" کهنه و نو که در خانه جمع شده و دیگر کسی از آن استفاده نمیکند. اینها را معمولا به سازمانها یا بنگاه های خیریه می بخشند . نوع اعیانی تر بخشش که بویژه توسط شرکتها و کسبه انجام میشود کمک مالی به موسسات غیر انتفاعی است که در این ماه شدت میگیرد و علت آن نه تنها بخاطر جشن و سرور این ایام بلکه برای استفاده از تخفیف مالیاتی است .


جمعه بیست و هفتم دسامبر

خلاصه ای از دو نوشته یازده سال پیش را در زیر می بینیم:

(سوم دسامبر 2008) بیست و پنجم این ماه روز کریسمس و درست یک هفته بعد از آن اول ژانویه و سال نو میلادی میباشد. این دوره تعطیلات تا حدود زیادی شبیه جشن نوروز خودمان میباشد ولی تفاوت هائی هم دارند که بنظر من مهمترین آنها اینست که مال غربیها بر خلاف نوروز دو تعطیل متفاوت میباشند که به فاصله هفت روز از هم قرار گرفته اند . جشن کریسمس که دنگ و فنگ خیلی زیاد تری دارد بیشتر باب طبع بچه هاست، چون در آنروز است که آنها از طرف بابانوئل هدیه میگیرند! این دوره تعطیلات بویژه برای دانشجویان خیلی مطلوب و لذت بخش است و معمولا در هر کجای این سرزمین پهناور که باشند بسوی خانه و خانواده بر میگردند و یکی دو هفته ای را خوش میگذرانند .

(نهم دسامبر 2008) یکی دیگر از مراسمی که در این روزهای قبل از تعطیلات انجام میشود تهیه و ارسال کارت تبریک و نامه های کم و بیش بزرگ و کوتاه به دوستان و آشنایان میباشد. البته فرستادن کارت تبریک برای هیچکس تازگی ندارد ولی فکر میکنم ضمیمه کردن نامه های گاه خیلی بلند در ایران معمول نباشد . بعضی وقتها این جور نامه میتواند چندین صفحه تایپ شده را اشغال کند و شامل مقداری پز دادن هم باشد که احیانا بعضی خواننده ها را بخواب میبرد! . از طرف دیگر در این سالهای اخیر که امکانات چاپ کامپیوتری و عکاسی دیجیتال و دیگر فنون مربوطه توسعه یافته و رواج گرفته این نوع کارت تبریک ها هم خیلی مفصلتر و با زرق و برق تر شده اند .

اینرا هم از ویکی پدیا می شنویم:

سال نو روزی است که آغاز یک سال گاه‌شماری جدید را رقم میزند، و در آن سال‌شمارِ یک تقویم مشخص افزایش داده میشود. در بسیاری از فرهنگ‌ها، این رویداد را به مناسبت پایان سال قدیم و شروع سال جدید جشن می‌گیرند . سال نو پارسی، نوروز یکی از کهن‌ترین جشن‌های به جا مانده از دوران باستان است که در کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان و بخش‌های دیگری از آسیای جنوبی و دیگر نقاط دنیا به عنوان روز اول سال جشن گرفته میشود. سال نو میلادی در ۱ ژانویه هر سال اتفاق می‌افتد و بیشترین استفاده را در کشورهای دنیا دارد.


چهارشنبه بیست و پنجم دسامبر

خلاصه ای از دو نوشته یازده سال پیش را در زیر می بینیم:

(25 دسامبر 2008) بله الان صبح روز کریسمس است و بچه ها کله سحر از خواب بلند میشوند به بینند پاپا نوئل چی برایشان آورده. البته ما بچه ای در خانه نداریم که دنگ و فنگ زیادی لازم داشته باشیم! فقط قرار است بعد از ظهر همان دو بچه ای که داریم و حالا حسابی بزرگ شده اند با داماد و نوه  بیایند اینجا و یک مهمانی کوچکی داشته باشیم و یک چلو بادمجانی هم بخوریم! جای همگی سیز است

(21 دسامبر 2008) شخصیت افسانه ای پاپانوئل که در اینجا   Santa Claus نام دارد و کمی به عمو نوروز خودمان شبا هت دارد برای خوشحالی کودکان اختراع شده!  اندامی فربه و سنگین و ریش بلند و سفیدی دارد و شال و کلاه و کت و شلوار قرمز و گل وگشادی میپوشد. رسم بر اینست که نیمه های شب پیش از روز کریسمس وقتی بچه ها خوابند او از دودکش منازل پائین آمده و هدایائی در آنجا میگذارد. بچه ها تا پنج شش سالگی آنرا باور دارند ولی بالاخره کم کم پی میبرند که پدر مادرشان در این دسیسه دست داشته اند! این همکاری چنین صورت میگیرد که در روزها و هفته های پیش از کریسمس کلی پاپانوئل های زنده که بچه ها آنها را کمک کار پاپانوئل اصلی میدانند در اماکن عمومی و بویژه در گاه ها حضور می یابند و بچه ها خواست های خودشان را بر زبان می آورند و آنوقت است که والدین دنبالش را میگیرند
جالب اینکه در این بازی های کودکانه حتی اداره پست آمریکا هم نقش بازی میکند و به کمک کودکانی که به علل مختلف از پاپانوئل کتبا چیزی تقاضا کرده اند می شتابد. میگویند هر سال این وقت هزاران هزار نامه از طرف بچه ها به این پیرمرد ریش سفید و به آدرس قطب شمال به اداره پست میرسد و این اداره نامه ها را توسط داوطلبانی که شاید خود یکروزی مثل همان بچه ها بوده اند باز کرده جواب میدهند و حتی تا بتوانند به خواست های نویسندگان جامه عمل می پوشانند


دوشنبه بیست و سوم دسامبر

در سفری که در خرداد ماه 1386 بایران داشتم، مسئله سد سیوند ذهنم را بخود مشغول کرده بود. آنچه در زیر می آید خلاصه گزارشاتی است در باره این موضوع که در آن زمان در چند ایمیل نوشته ام. آیا الان کسی می تواند این مسئله را به روز کند؟

. تا بحال آنچه برایم روشن شده اینست که بر خلاف سر و صداهائی که در ینگه دنیا بپا شده هیچکس نمیگوید آرامگاه کورش به زیر آب خواهد رفت! تنها سوالی که هنوز برایم بیجواب مانده اینست که آیا با بالا آمدن سطح آب و بالا رفتن درجه رطوبت در هوا و زمین صدمه ای به آثار باستانی دور و نزدیک میخورد یا خیر؟ دولت در جواب میگوید که تحقیقات آنها نشان میدهد که همچو خطری وجود ندارد .

. و بالاخره نظری هم در مورد سد سیوند میشنوم. بنظر گوینده مصالحی که هزار ها سال پیش در ساختن پاسارگاد بکار رفته (ساروج؟) میتواند رطوبت را براحتی از زمین جذب کرده آسیب به بیند. خب، البته این نظر میتواند راهی به واقعیات داشته باشد

. عامل دیگری که مطرح میشود مربوط به "زمان" است. میگویند ما شاید نتوانیم اثرات رطوبت و آب را در کوتاه مدت مشاهده کنیم ولی ابنیه تاریخی ممکنست در طی سالها و قرنهای آینده تحت تاثیر خرابی آن قرار داشته باشند. و آنرا مقایسه می کنند با جمع تاثیرات فلاش عکاسی بر روی آثار تاریخی و اینکه در خیلی از موزه ها این عمل ممنوع است


شنبه بیست و یکم دسامبر

خلاصه ای از یک نوشته یازده سال پیش را در زیر می بینیم:

(20 دسامبر 2008) امروز روز آخر آذر ماه، روز آخر فصل پائیز و در پس آن شب یلدا یعنی طولانی ترین شب سال خواهد بود و به این علت رسم است که ما ایرانیها آنرا جشن میگیریم و لابد شما الان دارید هندوانه تان را میخورید! بهمه مبارک باشد. حتی در اینجا هم مراسم جشن و سرور همگانی توسط هموطنان در جاهای مختلف بر پا میشود. ضمنا لازم بتذکر است که ویژگی های اینروز از نظر مردمان دیگر نیز پنهان نمانده و فرهنگ های گوناگون در این ایام سال به علل مختلف مراسمی بر پا میکنند که مهمترین آنها در غرب، جشن کریسمس میباشد. حالا که به اینجا رسیدیم باید اضافه کنم که همه آمریکائی ها هم مسیحیت را قبول ندارند. سوای اینکه تعدادی غیر مسیحی مانند یهودی و بودائی و مسلمان و غیره اینجا هستند یک چند در صدی هم هستند که اصلا به هیچ چیز غیر مادی اعتقاد ندارند و این البته گاهی باعث تنشها و اصطکاک هائی میشود که بحثی جداگانه دارد .


جمعه بیستم دسامبر

دیدیم چطور همه منتظزند به بینند بر سر این خانم گینزبرگ چه میآید. البته لازم نیست او از دنیا برود تا دو حزب بجان هم بیفتند، حیر! خیلی احتمال دارد که او تا سالها زنده بماند ولی نتواند و نخواهد مسئولیت عظیم فعلی را روی دوشش نگهدارد. اینها همه دست خداست (یا طبیعت یا شانس و اقبال) و تا اینکه خبری از جائی برسد ما مجبوریم اینجا را با مطالب گذشته زنده نگهداریم. روز 28 اکتبر 2008 نوشته ای با عنوان "دادگاه عالی و تعادل ناپایدار" داشتم که خلاصه اش در زیر میآید:

روز جمعه نوشتم که خیلی از احکام دادگاه عالی آمریکا با اکثریت ناچیز یعنی با رای پنج به چهار صادر می گردد و این نکته باعث چند نتیجه گیری میشود. اول اینکه این نه نفر مشابه با کل جمعیت کشور یک طیف وسیعی از لیبرال گرفته تا محافظه کار را می پوشاند. دوم اینکه دعوا هائی که از این دادگاه سر در میآورند معمولا "خاکستری" رنگند و نه سیاه یا سفید . من وقتی به ساختار این دادگاه نگاه میکنم بیاد درس فیزیک دهها سال پیش خود می افتم که تعادل یک سیستم را به دو نوع تقسیم میکرد. تعادل پایدار مانند یک آونگی میباشد که در نقطه پائین خود قرار دارد و هر گاه انگشتی بآن بزنیم پس از نوساناتی چند باز بحالت اولیه س خود برمیگردد. ولی اگر این آونگ را یک جوری در آن نقطه بالا ساکن کنیم، تعادلش ناپایدار است چون با کوچکترین تلنگری آنجا را ترک میکند!
لابد حالا میخواهید بدانید این درس فیزیک چه ربطی به دادگاه عالی دارد، بله؟! ربطش اینست که این اکثریت پنج به چهار یک چیز خیلی ناپایداری است چون چهار نفر از اینها کم وبیش لیبرال هستند و چهار نفرشان کم و بیش محافظه کار. و آن یکنفر باقیمانده میانه رو است که بسته به اینکه موضوع چه باشد گاهی به اینطرف رای میدهد و گاهی به آنطرف!

اگر باین سالهای اخیر نگاه کنیم می بینیم که این تعادل ناپایدار پنج به چهار ادامه داشته. در زمان اوباما یک کمی بنفع لیبرالها تمام شد ولی حالا باز کمی برگشته بنفع محافظه کاران. و اینست "رسم سرای درشت"


چهارشنبه هیجدهم دسامبر  

ماه قبل نوشته ای داشتم که چند جمله اش را در زیر می بینیم:

(ششم نوامبر 2019) . ما بدلائل مختلف در حال کاستن از "طول و عرض" مسافرت های خود بوده و هستیم. که فهرست وار عبارتند از: بی علاقگی به پروازهای طولانی بخاطر خستگی. کم حوصلگی برای ایستادن در صف در فرودگاه و امثالهم. دلتنگی برای خانه و کاشانه پس از چند روز دوری (تعجب نکنید. تو این دنیا همه جور آدم پیدا میشوند!) .

مطلب تازه اینست که ما باز مرتکب این عمل شدیم! پریشب را در شهری بنام  Dana Point  در هفتاد کیلومتری جنوب اینجا گذراندیم. این شهرک که در ساحل اقیانوس آرام قرار دارد با تمام مزایای طبیعی و ساختگی که دارد و بویژه برای دین به حیوانات دریائی عظیم الجثه چون dolphins and whales  مشهور است، برای ما جذبه دیگری داشت، و آن وجود شهر در این ناحیه از جنوب کالیفرنیاست که شهر معروف Irvine  را هم با تعداد نسبتا زیادی ایرانی تبار، در خود دارد. این خاصیتش باعث شد که ما بتوانیم با نقشه قبلی یک تجدید دیدار کوچولو با چند دوست و آشنا فراهم کنیم. برای توصیح بیشتر، اول مقدمه ای از گذشته میآورم:

(29 جولای 2019) . ملاقات و تجدید دیدار "این عیالها" از 25 سال پیش شروع شد و منهم در اولین آنها که در شهر لاس وگاس بود حضور داشتم (برای فضولی!) هر سال حدود ده پانزده نفرشان بمدت سه چهار روز در یک شهری دور هم جمع میشوند و یادی از گذشته ها و البته صحبت از حال و آینده میکنند .

موقع نهار هفت نفر در یک سوپر مارکت/رستوران ایرانی در ارواین دور هم بودیم و در ضمن غذا خوردن کلی هم گپ زدیم. خوانندگان قدیمی تر لابد بیاد دارند که من هر وقت بخواهم از غذائی خوشمزه یاد کنم خورشت بادمجان را مثال می آورم. ولی باید اضافه کنم این سمبولیک است و غذاهای دیگری چون باقالی پلو و ماهیچه هم در آن ردیف قرار دارند. فرقش آنست که اولی را خود گاهی می پزم ولی دومی را ففط می توان در رستورانها بدست آورد. بهر حال جایتان سبز بود. اینهم جملاتی دیگر از گذشته:

(سوم ژانویه 2009) . گاه ها و سوپرمارکت های زیادی وجود دارند که یا در اصل ایرانی هستند و یا اینکه مخلوطی از ایرانی و خاور میانه ای. و در این جور جاها میشود از "شیر مرغ تا جان آدم" پیدا کرد . منتهی باید رفت دنبالش. نمونه های دیگرش عبارتند از انواع فر آورده های حیوانی از کله پاچه گرفته تا دل و قلوه تا . اجازه دهید یک مثال عجیب تری بیاورم و مرخص شوم: لیمو شیرین! بله فکر نمیکنم این لیمو را کسان دیگر اصلا بشناسند .


جمعه چهاردهم آگست (هفتم نوامبر 2008) . ایالت نیویورک که در شرق آمریکا و کنار اقیانوس اطلس واقع شده، با داشتن بیست و خرده ای ملیون آدم پس از کالیفرنیا پر جمعیت ترین ایالت است، و شهرتش بخاطر معروفترین شهر آمریکا یعنی شهر نیویورک میباشد و گرنه شهرهای دیگرش از جمله مرکز آن یعنی شهر آلبانی شهرت خاصی ندارند. البته آبشار معروف نیاگارا هم که خیلی توریست بخود جلب میکند در این ایالت است ولی در گوشه انتهای غربی آن قرار گرفته و با کشور کانادا در وجود و اداره آن سهیم
چهارشنبه دوازدهم آگست اول سری بگذشته می زنیم: (15 جولای 2020) . شنیده بودم و حالا هم خواندم که بعضی از هم حزبی های ترامپ که هیچ دل خوشی ازش ندارند شروع کرده اند دارند بر ضد او حرف می زنند و تبلیغات می کنند. . خدا کند این فوت و فنها بتواند اقلا رای چند تا از طرفداران این شیاد را برگرداند . بهر حال، این فعالیت ها نشان میدهد و ثابت میکند که این بابا مخالفین خیلی جدی تر از امثال من و شما هم دارد، که کاری جز حرف زدن از شان بر می آید.
چهارشنبه دوازدهم آگست (20 ژانویه 2011) . گاه گداری از دانشنامه اینترنتی Wikipedia استفاده و نقل قول میکنم. در خبرهاست که این پدیده خوب اینترنتی دارد دهمین سال تولد خود را جشن میگیرد . از اولین خصوصیات ویکی پدیا یکی آنست که بر خلاف خیلی موسسات اینترنتی دیگر مانند گوگل و فیس بوک و غیره اصلا تجارتی نبوده و نیست. یک موسسه غیر انتفاعی است که از مردم کمک مالی دریافت میکند و امورش بیشتر بوسیله افراد داوطلب اداره میشود .
دوشنبه دهم آگست (14 آوریل 2010) . در دفتر یلوپیج، پس از آئینه ی و غیره میرسیم به آرامگاه. . تنها یک نام وجود دارد و آنهم تحت عنوان گورستان ولی با نام قشنگ Eden Memorial Park (ایدن معنای بهشت را دارد و نیز آن باغی که آدم و حوا درش زندگی می کردند) . حالا که سر صحبت شد و با اینکه چنگی بدل نمیزند ولی اجازه دهید اشاره ای نیز به تجربه ای که خود در سفرم به ایران داشته ام بکنم . یکشنبه عصر رفته بودم به یک مجلس پرسه برای یکی از افراد فامیل که در آمریکا
شنبه هشتم آگست داشتم به صفحه مقالات رومه لوس انجلس تایمز نگاه میکردم که یکدفعه نگاهم افتاد بیک عنوان نسبتا درشت از نامه یک خواننده که میگفت: "هنوز هم از ترامپ حمایت میکنم." البته قرار نبود من تعجب کنم . ولی کردم! بعبارت دیگر با اینکه خیلی خوب میدانم و نیز نوشته ام که طرفداران او باین سادگی ها از میدان بدر نمیروند بطوریکه او حتی ممکنست زبانم لال دوباره انتخاب شود، پذیرفتن آن واقعا مشکل است. شاید بهمان اندازه مشکل باشد که آنهائی که بهش رای دادند حالا
جمعه هفتم آگست مطالب زیر خلاصه ایست از دو نوشته در روزهای 28 و 29 اکتبر سال 2011 . در وحله اول میتوان آن را به دو دسته تقسیم کرد. یکی آن تغییراتی است که می تواند به یک فرد وارد شود و دوم تغییراتی است که در یک اجتماع بوقوع می پیوندند. و همانطور که خواهیم دید هر دو یک وجه مشترک دارند و آن اینست که هر تغییری الزاما و بخودی خود خوب و دلخواه نیست تغییرات شخصی را خود میتوان به دو دسته تقسیم کرد. یکی آنهائیست که فرد قادر به کنترلشان نباشد.
چهارشنبه پنجم آگست امروز مقاله ای از یک استاد روانشناسی در لوس انجلس تایمز خواندم که در ضمن توضیح خیلی از مطالب مفید در رابطه با این رئیس جمهور عوضی، یک خاصیت فرعی نیز داشت و مصداق این کلمات قصار بود که در انگلیسی معروفست ولی در فارسی نمیدانم. میگویند: هر سوالی را که جواب دهیم چند سوال دیگر بهمراه می آورد. گوشی دستتان باشد! این استاد، ترامپ را بطور غیبی ولی همگانی حسابی روانکاوی کرده، و من فقط نکات مهم آنرا فهرست وار در زیر می نویسم.
چهارشنبه پنجم آگست در جلسات آینده به تکرار مطالبی از گذشته در باره اینترنت می پردازم. شاید هم مطالب تازه ای بتورمان بحورد! ضمنا فکر نمیکنم احتیاجی به بر شمردن محسنات اینترنت باشد، پس اینرا می بوسیم می گذاریم کنار! (29 اکتبر 2009) مقاله ای خواندم که در واقع مصاحبه ای بود بین یک ژورنالیست و یکی از مخترعین اینترنت که درست چهل سال پیش در چنین روزی آن اختراع بوقوع پیوست . در آن موقع با چند همکارش نطفه سیستم اینترنت را با فرستادن یکی دو کلمه از یک کامپیوتر در
دوشنبه سوم آگست درست سه ماه به انتخابات مانده، و حدود سه ماه پیش آخرین کارنامه ترامپ را ارائه دادم، که حالا می خواهم آنرا به روز کنم: (هشتم می 2020) . با هارت و پورت از برجام خارج شدند. کلی تلاش کردند ولی بجائی نرسیدند و حالا دارند شایعه پراکنی میکنند که خیال دارند به برجام برگردند تا بتوانند مسئله ایران را بسازمان ملل ببرند تا ایران را از و اسلحه باز نگاه دارند . بنظر من رهبران آمریکا و کره شمالی هر دو به بیماری خودشیفتگی narcissism مبتلی
جمعه سی و یکم جولای (دهم سپتامبر 2018) . بعضی وقتها خود را آدمی اُمل (به مفهوم قدیمی پسند) میدانم و بعضی وقتها مدرن . از وقتی سالها پیش ساعت مچی دیجیتال به بازار آمد تا بحال من از آن استفاده کرده و کلی هم پز داده ام . چند سال پیش آخرین ساعت دیجیتال خود را م و معلوم شد که اینها از بس پیچیده شده اند حتی داشتن یک درجه دکترا هم برای کار کردن با آنها کاقی نیست! . این ساعت گویا برای مریخی ها ساخته شده بود، و ما سالی دو دفعه در اوائل بهار و پائیز که
شنبه شانزدهم ژانویه (دوم آوریل 2015) چشممان روشن ، به قطره ای صلح بالاخره بشر می تواند اعلام کند که در این دنیای برهوت، اندکی صلح بوجود آمده (17 آوریل 2015) . حالا باید به بینیم چه در پیش رو داریم؟ همگی می دانیم که کسی بجز دست اندر کاران امور از جزئیات تفاهم هسته ای خبر ندارد، و تائید این جزئیات که هنوز باید روی کاغذ بیاید سه ماهی طول خواهد کشید. و نیز میدانیم که هم در اینجا و هم در آنجا (و هم جاهای دیگر) مخالفین زیادی وجود دارند.
شنبه هشتم اکتبر (12 جولای 2011) . میتوان گفت بحث امروز پلی است بین طب سنتی و پزشکی مدرن! این پل را قبلا هم تا حدودی دیدیم. نوشته روز 27 ماه می خود را اینجوری ختم کردم: "تازه باید در نظر داشت که تنها طب سنتی نیست که همیشه نمی تواند مشکل ما را حل کند بلکه حتی پزشکی مدرن و علمی هم با آنهمه داروهای شیمیائی و دم و دستگاه های مفصل و مدرن هم نمیتوانند آدمیزاد را برای همیشه در سلامت نفس نگاه دارند. این اصلا خلاف روند طبیعی زندگی و دنیاست" (ششم سپتامبر 2013) .
سه شنبه بیست و نهم نوامبر اگر امروز بخواهم نظرات ده سال پیش خود را که فبلا دیدیم، به روز کنم میگویم خیلی بیرمق تر شده! و چون علت اصلی آن "شعبده بازان" بودند چطور است اول آنرا تعریف کنم. عرض شود بخدمتتان که من همیشه از تماشای آنها و کارهائی که میکنند هم لذت میبردم، هم تعجب می کردم و هاج و واج میشدم. و بالاخره هم اوقاتم تلخ میشد! اینهمه کارهای ظاهرا غیر ممکن میکنند در حالیکه همه اش مجازی است. جعلی و ساختگی است.
یکشنبه پنجم فوریه چند سطری از نوشته یکسال پیش را در زیر می بینیم، که اصل آن زیاد مهم نیست بلکه سوال و جواب مربوطه و به روز کردن آن برای تاکید بر روی استقلال رسانه ها، خیلی مهم است: (28 ژانویه 2022) . این استاد، ترامپ را بطور غیابی ولی همگانی روانکاوی کرده . حرفهای این استاد خیلی از سوالات کوچک را جواب داد، ولی بزرگترین سوال بزرگتر شده: چطور شد که او توانست با تمام این معایب، بکاخ سفید راه یابد؟ خشایار: فکر نمیکنید اکنون که قدرت در دستان وی نیست مطبوعات
شنبه اول آوریل (دوم فوریه 2009) چند روز پیش برای دو شب سه مهمان ناشناخته از ونکوور کانادا داشتیم که عبارت بودند از یک مرد مسن کانادائی و زنش که اصلا ویت نامی است و یک همکارشان که مرد جوان چینی الاصل بود. اینها کارشان تولید و نقشه های جغرافیائی است و ما اول وقتی آنرا شنیدیم کلی تعجب کردیم که مگر هنوز هم نقشه میکشند و چاپ میکنند؟! ما خیال میکردیم هر چه نقشه لازم بوده کشیده شده و تنها کافیست آنها را تکثیر کنند! بعد معلوم شد که خیر این جور ها هم نیست.
چهارشنبه بیست و چهارم ماه می نوشته زیر درست مال ده سال پیش است و مشکل بودن رد تئوری های توطئه را شرح میدهد: (24 ماه می 2013) . امروز دیگر بر همگان روشن شده که سیگار اعتیاد می آورد وبرای بدن ضرر دارد، ولی نگاه کنید چطور شرکت های تنباکو و ایادی آنها تا بحال توانسته اند در موضع مخالف باقی بمانند و حتی در کنگره آمریکا حاضر شوند و سوگند یاد کنند که سیگار اعتیاد نمی آورد، و لابد اسناد و مدارک زیادی هم در آستین دارند.
سه شنبه پانزدهم آگست اتهام روز اول آگست از دولت فدرال ناشی شده بود و می توان گفت گسترده تر و پر ارزشتر بود. در حالیکه مال امروز از طرف دولت ایالت جورجیا آمده (ولی یکوقت دست کم نگیرید ها!) . من گاه تاکید کرده ام که یکی از خصایص این مملکت اختلاف موجود بین این دو، یعنی در واقع وچود مقداری استقلال و خود مختاری برای ایالتها می باشد، در مقابل قوانین دولت فدرال که همه 50 ایالت را در بر می گیرد. ولی فکر نمیکنم این امر برای دیگران (بقیه دنیا) خیلی محسوس باشد! و
جمعه بیست و نهم سپتامبر (هشتم ژانویه 2011) . اخیرا در جائی دیدم که از کلمات قصار و معروف وُلتر اندیشمند سیصد سال پیش فرانسه نقل قول شده بود که گفته: "من حاضرم جانم را بدهم تا مخالفم سخنش را بگوید" این البته یک گفته و نظریه ایده آلیستی و میشود گفت اغراق آمیز است، ولی خب، هیچ عیبی بآن وارد نیست چون این از خصوصیات خواسته های ایده آل میباشد. البته شاید او این کار را میکرد ولی آنوقت کاملا استثنا بود.
دوشنبه پانزدهم ژانویه (13 فوریه 2023) داشتم بین خواب و بیداری باین سوال فکر میکردم که آیا میتوان مثالی پیدا کرد که سیر تکامل اخلاقی آدمیزاد را نشان دهد؟ و یکدفعه بیاد سازمان ملل افتادم. آخه من در باره این تشکیلات، زیاد مطلب نوشته ام. آنچه مرا بیشتر تحت تاثیر قرار داده ظاهر خیلی ساده آنست. با اینکه مشکل است اخلاقیات فردی را تعریف، اندازه گیری و مقایسه نمود ولی روند رفتار و کردار افراد بشر را رویهم میتوان آسانتر مطالعه کرد .

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کنکور آزمایشی دانلود برای شما آگهی استخدام تری دی پانل - تری دی پنل شب که میشه آموزشگاه مراقبت و زیبایی دانلود